**** پیشنوشت: این متن، نوشته ایست در فراق مادرم که این روزها سالگرد پرواز اوست. چنانچه باعث دلگرفتگی شما می شود؛ پوزش می خواهم و مطمئن باشید بلافاصله آخرین نوشته ی وبلاگ را منتشر خواهم کرد.
برای همه ی ایرانیان و همزبانان، این روزها و فرارسیدن روزهای قبل از عید، سرشاز از هیجان است و خوشحالی فرارسیدن سال نو. ولی امــّا حکایت من یکی فرق می کند و هرساله همینکه این ایّـام فرا می رسد؛ ناخودآگاه یک دلتنگی و گرفتگی بزرگی بر همه ی وجودم هجوم می آورد. و باز امسال که پس از سالروز پرواز مادرم؛ زندگی در غربت و دوری از محبّـت عزیزترین عزیزانم ، همگی ناگهان برهمه ی وجودم حمله ور شده است.
شما دوستان مرا می شناسید که اهل غــُر زدن نیستم و بلکه همواره سعی کرده ام تا درددل دوستان را مرهمی باشم. امــّا انگار اینبار حکایت از این حرفها گذشته است و اگر ترس آن را نداشته باشم که دوستان هم پی به «دعایی بودنم»*1* ببرند؛ فقط از سر رها شدن، اینجا نوشتم. چه بهتر که هرچه می شود کوتاه تر باشد و کوتاه تر.
=مادرم رفتی و مرا در این دنیای کم محبت تنها گذاشتی.
=مادر وطنم من رفتم و از همان حرعه محبت همزبانی با هموطنانم محروم ماندم .
=و ای معشوق رویایی ام؛ در این رفتن مادرم و رفتن خود، تو کجایی تا ببینی که چگونه«من مرد تنهای شبم/ مـُهر خاموشی برلبم/تنها و غمگین رفته ام/ دل از همه گسسته ام/تنهای تنها/غمگین و رسوا/ تنها و بی فردا منم/ من مرد تنهای شبم/صد قصـّه مانده برلبم/از شهر تو من رفته ام/کوله بارم را بسته ام/بی فکر فردا/با خود و تنها/عابر این شبها منم»**2**
&&& توضیحات:
*۱- جمله ای از فیلم جاودانه ی «سوته دلان» شادروان علی حاتمی
**۲-بازنویسی ترانه ای از حبیب. جهت شنیدن و دانلود« ایــنـــجـا کلیک کنید».
***3-از آنجاکه ممکن است چند روزی دسترسی به اینترنت نداشته باشم؛ از اینکه نظرات شما عزیزان رو دیر پاسخ خواهم نوشت؛ عذرخواهی می کنم.
خداوند روح مادر عزیزتون رو قرین رحمت کنه دوست عزیز. همین الان براشون قاتحه میخونم . البته اگر اسم ایشون رو هم برام بذارید فکر کنم کار منو ساده تر میکنید.
سلام.
برای روح بلند مادرتون از خدا آرامش میطلبم و برای شما صبر.
دلم از دلتنگیتون گرفت. شاید به این خاطر که منم به دلایلی از مادرم دورم و پدر هم که برای همیشه رفته و تحمل جای خالیش تو این روزهای آخر سال ، طاقت بیشتر میخواد که من ندااااااارم.
غر زدن بد نیست. من هم به واسطه شغلم همیشه مرهم درد دل مراجعین هستم. هر موقع دلتون تنگ شد غر بزنین ، من گوش میدم. آدم سنگ هم که باشه ( که مباد ، آدمی سنگ باشه...) گاهی کم میاره....
همسفر در راه ماند..زندگی سخت است…لیک..در سفر باید بود…همراهتان از سفر ماند سیلی سهمگین باور شاید نه ..سختی راه را مینماید که بایستی تنها رفت صبری باید تا آرامشی زاید
غروب کوچه را دیری است می گردم به بوی تو
ببین! چون اشک افتادم به پای جستجوی تو
سراپا مست می خواهد مرا چشم سیاه تو
کدامین باده غلغل می خورد، ها! در سبوی تو
دلم در دست یاد توست کمتر ناز کن با من
تمام آرزوی خویش را بستم به موی تو
تو انگاری بهار دیگری در گیسوان داری
نخواهم صبح گلشن، باصفای رنگ و بوی تو
چنان چشم تو در آیینه ی عصمت تماشایی است
که مریم نیز باشد وامدار آبروی تو
بیا بنشین و بنشانم کنار چشمهای خویش
بمان، تا شعرهایم را بخوانم با گلوی تو
تماشایی است با چشم تو رقصیدن، غزل خواندن
تماشایی است از چشم تو گفتن روبروی تو
بااحترام:تقدیم به روح مادر گرامیتان.خداوند قرین رحمت گرداند گذشتگان خاک را و بیامرزد.
هر انسانی از غم و دل گرفتگی دیگران ناراحت و دل گرفته میشود بخصوص که از جانب شما باشد.ما در این وب حق آب و گل داریم.با غم و شادیتان شریک هستیم و نخواهیم گذاشت دل گرفته شوید.این نظر گذاشتن در واقع سر زدن و جویای احوال است هر چند شما اصفهونی وار سرما را با جوابتان گرم و از درب خانه رد میکنید(با این بهانه که غربت است و شب و اشک و آه است و من....و اینا.)
بهرحال برید در میدان غم ما هوای شما را داریم
استاد گرامی بهترین بهار پیشکش شما.امیدوارم زیاد طعم غربت را نچشید و هر روز شادتر موفقتر و سلامت تر از دیروز باشید.خدا یار دل شکستگان و غریبان است.
از نظر من شما یک پرستوی مهاجر هستید رها آزاد و شاد.
باز اینجا هم اومدم کامنت بذارم
من هم کنار خودت احساس کن و بدون که تنها نیستی
اما سال نو بهر حال میاد و امیدوارم که بسی جوانمردانه باشد
و به شم هم خوش بگذرد در کنار سایر ایرانیها مراسم باستانی سال نو
روح مادرتون شاد... روح و دل همه مادران همیشه شاد.
امروز روز آخر ساله. امیدوارم سال نو خورشیدی برای همه ایرانیان پر از اتفاقات خوب باشه.
حمید عزیز
دوست ارجمند و با محبت
از غمگینیت غمگین شدم.خداوند مادر عزیزت رو بیامرزه و خودت هر کجای این دنیای بیخود که هستی شاد و سرحال باشی.
حمید عزیز من رو برادر خودت بدون و هرررر وقت دلت خواست غرر بزن و حرف بزن.اصلا ما اینجا هستیم تا دردلای همو بشنویم.مگه نه؟
منظورتون از معشوق رویایی هم یقین یا امام زمانه یا خود خدا دیگه.)))
آقا محمد
شرمنده ام که باعث ناراحتی شما شدم. بی نهایت از ابراز همدلی تان سپاسگزارم.
گــُلم !!! معشوق رویایی هرکسی میتونه باشه. خدا و مامورانش که خود خود عشقند. ما همین که زور بزنیم و معشوق رویایی مان را روی زمین، عشق بورزیم!؟ خیلی هنره.
درود و دوصد بدرود.... سال خوبی رو برای شما و خانواده ی محترمتون آرزومندم.
یعنی اقدر تنهایی دوست من ؟
بهزاد عزیز
قبل ازهرچیزی خدمتت خوشامد عرض میکنم و امیدوارم که در این مکان به شما خوش گذشته باشه. جا داره از بابت ثبت ردی از اسم و نظرتون تشکر کنم.
بهرحال همه ی آدمها تنها میاند و تنها میرند ... گاهی پیش میاد که میون یه جمعیم و بازم تنهاییم ... اخوان ثالث میگه: ای در وطن خویش غریب. کاشکی که دلت تنها نباشه. ممنونم که بنده رو دوست خودتون خطاب کردید ... از آشنایی با شما خوشوقتم.
موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید ... سال نو مبارک
انقدر تنها؟
سلام. من تازه با وبلاگتون آشنا شدم. وبلاگ جالبیه... دارم پست هاشو یکی یکی میخونم... روح مادرتون شاد... آهنگ مادر که معین خواند... و چه زیبا... عشق تو فقط زیارت، نماز بود و عبادت... حرف و حدیثت منم.. عاشق گیست منم... سفیده مثل برفه... راس راسی خیلی حرفه. .. موفق باشین
محسن جان
قبل از هر چیز خوش آمدید و امیدوارم که به شما خوش گذشته باشه و از اینکه ردی از اسم و نظرتون جهت زینت این مکان بجا گذاشتید ممنونم و امیدوارم که خداوند همه ی درگذشتگان دنیایی رو غرق رحمت ابدی خود بگردانه و سلامتی و آرامش رو نصیب شما و خانواده بفرماد.
موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود